30 really useful and interesting English terms

30 اصطلاح واقعا کاربردی و جالب انگلیسی

زبان انگلیسی دریایی بی‌کران از واژگان و اصطلاحات است که زیبایی و ظرافت آن را دوچندان می‌کند. اما گاه در میان این حجم وسیع، یافتن اصطلاحات کاربردی و جذاب می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.

در این مقاله، قصد داریم سفری هیجان‌انگیز به دنیای 30 اصطلاح واقعا کاربردی و جذاب انگلیسی داشته باشیم. با عبور از این گذرگاه، نه تنها دایره لغات خود را گسترش خواهید داد، بلکه لحنی ظریف و دقیق به صحبت‌هایتان خواهید بخشید و مانند یک انگلیسی‌زبان اصیل، منظور خود را به بهترین شکل بیان خواهید کرد.

آماده‌اید تا گامی دیگر در مسیر تسلط بر زبان انگلیسی بردارید و رنگ و بویی تازه به مکالمات خود ببخشید؟ در این مقاله، با 30 اصطلاحی آشنا خواهید شد که نه تنها در مکالمات روزمره، بلکه در فیلم‌ها، سریال‌ها و آهنگ‌های انگلیسی نیز به وفور به کار می‌روند.

با به کارگیری این اصطلاحات، نه‌تنها انگلیسی شما روان‌تر و طبیعی‌تر به نظر می‌رسد، بلکه نشان‌دهنده تسلط شما بر ظرافت‌های این زبان خواهد بود. پس آماده جمع‌آوری گنجینه‌ای از اصطلاحات کاربردی و جذاب انگلیسی باشید.

در این مقاله، به معرفی 30 اصطلاح کاربردی انگلیسی می‌پردازیم که می‌توانید در مکالمات روزمره خود از آن‌ها استفاده کنید. برای مطالعه کامل این اصطلاحات، به مقاله اصطلاحات کلیدی و کاربردی زبان انگلیسی مراجعه کنید.

اصطلاح جالب انگلیسی در مورد پول

در زبان انگلیسی اصطلاحات جالبی در مورد پول وجود دارد که هر کدام معنای ظریف و خاص خود را دارند. در اینجا به چند نمونه از این اصطلاحات اشاره می‌کنم:

Easy money: این اصطلاح به پولی گفته می‌شود که به دست آوردنش آسان و بدون زحمت است.

Mad money: این اصطلاح به پولی گفته می‌شود که برای خرج کردن در تفریحات و خوشگذرانی در نظر گرفته شده است.

Blood money: این اصطلاح به پولی گفته می‌شود که در ازای انجام یک کار خطرناک یا غیرقانونی به دست می‌آید.

Nest egg: این اصطلاح به پولی گفته می‌شود که برای آینده پس‌انداز شده است.

Penny-pincher: این اصطلاح به کسی گفته می‌شود که بسیار خسیس و در خرج کردن پول محتاط است.

Raining cats and dogs: این اصطلاح به بارش شدید باران گفته می‌شود. اما در اصطلاح عامیانه، به معنای پول زیادی به دست آوردن نیز به کار می‌رود.

Rolling in dough: این اصطلاح به کسی گفته می‌شود که ثروتمند است و پول زیادی دارد.

Cost an arm and a leg: این اصطلاح به چیزی گفته می‌شود که بسیار گران‌قیمت است.

Break the bank: این اصطلاح به خرج کردن تمام پول یا بیشتر آن گفته می‌شود.

Get your hands dirty: این اصطلاح به معنای سخت کار کردن برای به دست آوردن پول است.

علاوه بر این اصطلاحات، ضرب المثل‌های جالبی نیز در مورد پول در زبان انگلیسی وجود دارد. به عنوان مثال:

A penny saved is a penny earned: این ضرب المثل به معنای “هر پولی که پس‌انداز می‌شود، مثل پولی است که به دست آمده” است.

Money can’t buy happiness: این ضرب المثل به معنای “پول خوشبختی نمی‌آورد” است.

Time is money: این ضرب المثل به معنای “وقت طلاست” است.

A fool and his money are soon parted: این ضرب المثل به معنای “احمق و پولش به زودی از هم جدا می‌شوند” است.

یادگیری این اصطلاحات و ضرب المثل‌ها می‌تواند به شما در درک بهتر فرهنگ و زبان انگلیسی کمک کند.

 اصطلاح جالب انگلیسی در مورد اعضای بدن

زبان انگلیسی گنجینه‌ای از اصطلاحات جالب و خلاقانه در مورد اعضای بدن دارد که هر کدام معنای ظریف و طنزآمیز خود را دارند. در اینجا به چند نمونه از این اصطلاحات اشاره می‌کنم:

عبارات مربوط به سر:

As cool as a cucumber: این اصطلاح به معنای “بسیار آرام و خونسرد” است.
Have a bee in your bonnet: این اصطلاح به معنای “عصبانی یا ناراحت بودن به خاطر چیزی جزئی” است.
Be all ears: این اصطلاح به معنای “با دقت گوش دادن” است.
Pull someone’s leg: این اصطلاح به معنای “مسخره کردن یا فریب دادن کسی” است.
Cost an arm and a leg: این اصطلاح به معنای “بسیار گران‌قیمت بودن” است.

عبارات مربوط به چشم:

See eye to eye: این اصطلاح به معنای “موافق بودن با کسی” است.
Give someone the evil eye: این اصطلاح به معنای “نگاه خشمگینانه به کسی انداختن” است.
Keep an eye on something: این اصطلاح به معنای “مراقب چیزی بودن” است.
Be blind as a bat: این اصطلاح به معنای “نابینا بودن” است.
Turn a blind eye: این اصطلاح به معنای “نادیده گرفتن چیزی” است.

عبارات مربوط به گوش:

All ears: این اصطلاح به معنای “با دقت گوش دادن” است.
Music to my ears: این اصطلاح به معنای “شنیدن چیزی خوشایند” است.
Eavesdrop: این اصطلاح به معنای “پنهانی به حرف دیگران گوش دادن” است.
Let something go in one ear and out the other: این اصطلاح به معنای “توجه نکردن به چیزی” است.
Bend someone’s ear: این اصطلاح به معنای “صحبت طولانی با کسی در مورد چیزی” است.

عبارات مربوط به دهان:

Talk someone’s ear off: این اصطلاح به معنای “صحبت طولانی و بی‌وقفه با کسی” است.
Put your foot in your mouth: این اصطلاح به معنای “گفتن چیزی احمقانه یا توهین‌آمیز” است.
Have a big mouth: این اصطلاح به معنای “پرحرف یا فضول بودن” است.
Bite your tongue: این اصطلاح به معنای “حرف نزدن یا سکوت کردن” است.
Get the taste of one’s own medicine: این اصطلاح به معنای “طعم تلخ کاری را که به دیگران کرده اید چشیدن” است.

عبارات مربوط به پا:

Drag your feet: این اصطلاح به معنای “به تعویق انداختن کارها یا تنبل بودن” است.
Get off on the wrong foot: این اصطلاح به معنای “شروع بدی داشتن” است.
Be on someone’s heels: این اصطلاح به معنای “دنبال کسی بودن یا او را تعقیب کردن” است.
Kick the bucket: این اصطلاح به معنای “مردن” است.
Step on someone’s toes: این اصطلاح به معنای “به کسی توهین کردن یا او را ناراحت کردن” است.
یادگیری این اصطلاحات می‌تواند به شما در درک بهتر زبان انگلیسی و همچنین اضافه کردن لحنی طنزآمیز و جذاب به صحبت‌هایتان کمک کند.

اصطلاح جالب انگلیسی مربوط به غذا

زبان انگلیسی گنجینه‌ای از اصطلاحات جالب و رنگارنگ مربوط به غذا دارد که هر کدام معنای ظریف و طعمی خاص خود را دارند. در اینجا به چند نمونه از این اصطلاحات اشتها‌برانگیز اشاره می‌کنم:

1. A piece of cake: این اصطلاح به معنای “بسیار آسان” یا “خیلی راحت” است و برای اشاره به کاری گفته می‌شود که انجام دادنش زحمت زیادی ندارد.

2. Spill the beans: این اصطلاح به معنای “راز را فاش کردن” یا “حقیقت را آشکار کردن” است.

3. Cost an arm and a leg: این اصطلاح به معنای “بسیار گران‌قیمت بودن” است و برای اشاره به چیزی گفته می‌شود که قیمت بالایی دارد.

4. Bring home the bacon: این اصطلاح به معنای “پول درآوردن” یا “نان‌آور خانواده بودن” است.

5. Get the ball rolling: این اصطلاح به معنای “شروع کردن کار” یا “آغاز چیزی” است.

6. Under the weather: این اصطلاح به معنای “احساس ناخوشی” یا “بیمار بودن” است.

7. A hot potato: این اصطلاح به معنای “مسئله‌ای حساس و بحث‌برانگیز” است.

8. Let the cat out of the bag: این اصطلاح به معنای “راز را فاش کردن” یا “حقیقت را آشکار کردن” است.

9. When pigs fly: این اصطلاح به معنای “هرگز” یا “غیرممکن” است و برای اشاره به چیزی گفته می‌شود که به نظر می‌رسد هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

10. Have a big appetite: این اصطلاح به معنای “بسیار گرسنه بودن” است.

علاوه بر این اصطلاحات، ضرب المثل‌های جالبی نیز در مورد غذا در زبان انگلیسی وجود دارد. به عنوان مثال:

A bird in the hand is worth two in the bush: این ضرب المثل به معنای “آنچه که داری را به خاطر آنچه که نداری از دست نده” است.
All good things must come to an end: این ضرب المثل به معنای “هیچ چیز خوب و خوشایندی دائمی نیست” است.
Too many cooks spoil the broth: این ضرب المثل به معنای “زیاد شدن سرآشپز آش را شور می‌کند” است.
Hunger makes the best sauce: این ضرب المثل به معنای “گرسنگی بهترین چاشنی است” است.
You can’t have your cake and eat it too: این ضرب المثل به معنای “نمی‌توانید هم گاو را داشته باشید و هم شیرش را” است.
یادگیری این اصطلاحات و ضرب المثل‌ها می‌تواند به شما در درک بهتر فرهنگ و زبان انگلیسی، و همچنین اضافه کردن لحنی طنزآمیز و دلچسب به مکالماتتان کمک کند.

اصطلاح جالب انگلیسی مربوط به سفر

زبان انگلیسی گنجینه‌ای از اصطلاحات جالب و خلاقانه در مورد سفر دارد که هر کدام معنای ظریف و طنزآمیز خود را دارند. در اینجا به چند نمونه از این اصطلاحات که سفرتان را هیجان‌انگیزتر می‌کنند اشاره می‌کنم:

قبل از سفر:

Pack your bags: این اصطلاح به معنای “جمع کردن چمدان” است.
Get your ducks in a row: این اصطلاح به معنای “آماده شدن و برنامه‌ریزی دقیق برای انجام کاری” است.
Book it: این اصطلاح به معنای “رزرو کردن” (مثلاً بلیط هواپیما یا هتل) است.
Hit the road: این اصطلاح به معنای “شروع سفر” است.
Wing it: این اصطلاح به معنای “بدون برنامه‌ریزی قبلی سفر کردن” است.

حین سفر:

Off the beaten path: این اصطلاح به معنای “دور از مکان‌های توریستی و پرمخاطب” است.
Serendipity: این اصطلاح به معنای “اتفاقی خوشایند و غیرمنتظره” است.
Go sightseeing: این اصطلاح به معنای “بازدید از جاذبه‌های گردشگری” است.
Get lost in translation: این اصطلاح به معنای “ناتوانی در درک زبان و فرهنگ یک مکان” است.
Have a whale of a time: این اصطلاح به معنای “خیلی خوش گذراندن” است.

بعد از سفر:

Bring home the bacon: این اصطلاح به معنای “پول درآوردن” یا “نان‌آور خانواده بودن” است.
Postcard from the edge: این اصطلاح به معنای “خبر یا داستانی از یک مکان دور یا ناآشنا” است.
Wanderlust: این اصطلاح به معنای “علاقه و اشتیاق به سفر” است.
Culture shock: این اصطلاح به معنای “احساس گیجی و ناراحتی به دلیل قرار گرفتن در معرض یک فرهنگ جدید” است.
Well-traveled: این اصطلاح به معنای “کسی که به بسیاری از نقاط جهان سفر کرده است” است.
علاوه بر این اصطلاحات، ضرب المثل‌های جالبی نیز در مورد سفر در زبان انگلیسی وجود دارد.
به عنوان مثال:

A journey of a thousand miles begins with a single step: این ضرب المثل به معنای “سفر هزار فرسنگی با برداشتن یک گام آغاز می‌شود” است.
The world is your oyster: این ضرب المثل به معنای “تمام دنیا در اختیار شماست و می‌توانید به هر چه می‌خواهید برسید” است.
Home is where the heart is: این ضرب المثل به معنای “خانه هر جایی است که قلب شما در آنجا باشد” است.
Travel broadens the mind: این ضرب المثل به معنای “سفر باعث افزایش آگاهی و دیدگاه انسان می‌شود” است.
Variety is the spice of life: این ضرب المثل به معنای “تنوع و گوناگونی، طعم زندگی را دلچسب‌تر می‌کند” است.
یادگیری این اصطلاحات و ضرب المثل‌ها می‌تواند به شما در درک بهتر فرهنگ و زبان انگلیسی، و همچنین اضافه کردن لحنی طنزآمیز و دلچسب به مکالماتتان در مورد سفرتان کمک کند.

اصطلاح جالب انگلیسی مربوط به تجارت و بیزنس

در دنیای پویای تجارت، زبان انگلیسی نقشی اساسی ایفا می‌کند و استفاده از اصطلاحات خاص این حوزه، نشان‌دهنده تسلط و تبحر شما در این زمینه خواهد بود. در اینجا، به چند نمونه از اصطلاحات جالب و کاربردی انگلیسی در زمینه کسب و کار اشاره می‌کنم که می‌توانید در مکالمات و نوشته‌هایتان از آن‌ها استفاده کنید:

1. Low-hanging fruit: این اصطلاح به معنای “اهداف یا فرصت‌های آسان برای به دست آوردن” است و برای اشاره به کارهایی گفته می‌شود که انجامشان زحمت زیادی ندارد و می‌توان به راحتی از آن‌ها سود برد.

2. Think outside the box: این اصطلاح به معنای “خلاقانه و ابتکاری فکر کردن” و ارائه راه‌حل‌های جدید و غیرمعمول برای حل مشکلات است.

3. Cut corners: این اصطلاح به معنای “کم‌کاری کردن” یا “کیفیت را فدای سرعت یا هزینه کردن” است.

4. Get down to brass tacks: این اصطلاح به معنای “صحبت در مورد مسائل مهم و اساسی” و کنار گذاشتن جزئیات کم‌اهمیت است.

5. Synergy: این اصطلاح به معنای “هم‌افزایی” و همکاری دو یا چند چیز برای ایجاد نتیجه‌ای بهتر از مجموع آن‌ها است.

6. Value proposition: این اصطلاح به معنای “ارزش پیشنهادی” و مزایایی است که یک محصول یا خدمات به مشتریان ارائه می‌دهد.

7. Game changer: این اصطلاح به معنای “تغییر دهنده بازی” و عاملی است که به طور کلی قوانین و روندهای یک صنعت را به طور قابل توجهی تغییر می‌دهد.

8. Race to the bottom: این اصطلاح به معنای “رقابت برای رسیدن به پایین‌ترین سطح” و کاهش قیمت‌ها یا استانداردها برای جلب مشتریان بیشتر است.

9. The bottom line: این اصطلاح به معنای “مهم‌ترین نکته” یا “هدف نهایی” است.

10. Think on your feet: این اصطلاح به معنای “توانایی سریع فکر کردن و تصمیم‌گیری در شرایط دشوار” است.

علاوه بر این اصطلاحات، ضرب‌المثل‌های جالبی نیز در مورد تجارت در زبان انگلیسی وجود دارد. به عنوان مثال:

A penny saved is a penny earned: این ضرب المثل به معنای “هر پولی که پس‌انداز می‌شود، مثل پولی است که به دست آمده” و اهمیت صرفه‌جویی در تجارت را نشان می‌دهد.
Time is money: این ضرب المثل به معنای “وقت طلاست” و تأکید بر ارزش زمان در دنیای تجارت دارد.
There’s no such thing as a free lunch: این ضرب المثل به معنای “هیچ چیز مجانی در دنیا وجود ندارد” و یادآور این نکته است که هر چیزی در تجارت بهایی دارد.
It takes two to tango: این ضرب المثل به معنای “برای رقص تانگو دو نفر لازم است” و بر اهمیت همکاری و مشارکت در تجارت تأکید می‌کند.
All that glitters is not gold: این ضرب المثل به معنای “هر چیزی که برق می‌زند طلا نیست” و هشدار دهنده در مورد فریب خوردن در تجارت است.
یادگیری این اصطلاحات و ضرب‌المثل‌ها می‌تواند به شما در درک بهتر فرهنگ و زبان انگلیسی در دنیای تجارت، و همچنین اضافه کردن لحنی حرفه‌ای و جذاب به مکالمات و نوشته‌هایتان کمک کند.

سخن پایانی:

در این مقاله، به دنیای رنگارنگ و پرمغز اصطلاحات انگلیسی سفر کردیم و با بیش از 30 اصطلاح کاربردی و جذاب در حوزه‌های مختلف آشنا شدیم.

هدف از این مقاله، غنی‌تر کردن دایره لغات شما و ارتقای سطح مکالمات و نوشته‌هایتان به زبانی بود که نشان‌دهنده تسلط شما بر ظرافت‌های زبان انگلیسی باشد.